۱۳۸۹ اسفند ۱۸, چهارشنبه

جدایی نادر از سیمین – شاهکاری از اصغر فرهادی


فیلمی که زندگیست



به شدت دلم میخواست به دلیل  حمایت از دیگر هنرمندانی که ناجوانمردانه مورد بی مهری قرار گرفته اند، اهالی هنر، از نمایش فیلمهایشان در جشنواره فجر انصراف دهند اما زمانیکه "جدایی نادر از سیمین" را (البته نه در جشنواره) دیدم دیگر آنقدرها هم مطمئن نبودم که آیا باز هم دلم میخواست فرهادی برای باز پس گرفتن مجوز ساخت فیلمش ابراز پشیمانی نکند از عقایدی که به زبان آورده و یا قید نمایش فیلمش را بزند یا نه.  
به جرات میتوانم بگویم دیگر آن قطعیت قبل، با دیدن چشمان معصوم ترمه و دیالوگهای ناب حجت، با بازی بی نظیر شهاب حسینی، برایم رنگ باخت.

 

در سکانس ابتدایی فیلم، اصغر فرهادی به یکباره تماشاگر را بدون مقدمه چینی،  به داستان هل میدهد. سیمین (لیلا حاتمی) میخواهد برای ساختن آینده ای بهتر برای دخترش ترمه (سارینا فرهادی)، به آمریکا مهاجرت کند اما شوهرش نادر (پیمان معادی) به دلیل پرستاری از پدر بیمارش نمیتواند ایران را ترک کند. سیمین برای راضی کردن نادر به مهاجرت، تقاضای طلاق می کند تا او را مجبور کند به خواسته اش تن دهد. اما شرایط آنطور که میخواهد پیش نمی رود. سیمین خانه را ترک می کند و نادر مجبور می شود برای کارهای خانه و نگهداری از پدرش، راضیه (ساره بیات) را که از طبقه پایین جامعه است، استخدام کند.

 
"جدایی نادر از سیمین" فیلمی است به شدت ایرانی که با دیدنش دغدغه های جامعه امروزی ایران جلوی چشممان رژه می رود. فیلم بسیار شریفی که با ظرافتی مثال زدنی مسائلی که اینروزها همه ما با آن درگیریم را به طرزی بسیار ساده و در عین حال ماهرانه به تصویر می کشد. سادگی روایت فیلم و عدم وجود یک قهرمان، چیزی ست که در "جدایی نادر از سیمین" به مذاق بیننده خوش می آید و به عقیده من به باورپذیرتر شدن کاراکترها کمک شایانی میکند.



 
اینکه در این فیلم چیزی به عنوان خیر و شر وجود ندارد و اصولا نمی توان از کاراکتر خاصی جانبداری کرد بسیار هوشمندانه هست. عکس العملی که هر یک از شخصیتها در مواجه شدن با مسائل دارند، دقیقا مانند خود ماست. نادیده گرفته شدن نکات ریزی که در زندگی همه ما وجود دارد و زمینه ساز به وجود آمدن مسائل بزرگ تر می شوند چیزیست که اصغر فرهادی با دقت بی نظیری به تصویر می کشد.  تماشاگر در طول تماشای فیلم نمی داند می خواهد کدام طرف پیروز ماجرا باشند و این به چالش کشیدن بیننده، بسیار لذتبخش است.



همواره معتقد بودم فرهادی کارگردانیست فرای چهارچوب ها و قواعدی که بیشتراوقات خوب نیستند و جزو معدود کارگردانهاییست که بسیار جسارت زیر پا گذاشتن این قواعد دست و پا گیر را دارد. به عقیده من "جدایی نادر از سیمین" اوج به رخ کشیدن فرهادی در کنار گذاشتن چهارچوب ها و به تصویر کشیدن زندگی واقعی ست.




اهمیت دادن به شعور تماشاگر و دخیل کردن بیننده در تصمیم نهایی ترمه مبنی بر انتخاب شیوه زندگیش چیزیست که در سینمای امروز ایران که اکثر فیلمهایی که ساخته می شوند آثاری هستند مبتذل که رسما به شعور بیننده توهین می کنند، جای سپاسگزاری دارد.
در سکانسی که راضیه با دفتر مرجع تقلیدی تماس می گیرد تا مطمئن شود حمام کردن پیرمرد بیماری که مسئول نگهداری از اوست، گناه دارد یا نه، احساس می کنم چقدر این کاراکتر برایم ملموس است و اصغر قرهادی چه ساده و با مهارت توانسته است کاری کند که بین تفکیک فیلمش با دنیای واقعیم دچار مشکل شوم.
"جدایی نادر از سیمین" به شیوه ای کاملا ماهرانه نشان می دهد که چگونه فاصله گرفتن از دنیای پاک و صادقانه نوجوانی برایمان اتفاق می افتد و نشانمان میدهد که دروغ از کجا و چگونه توانسته بکارت روحمان را برباید. در سکانسی که ترمه پس از پاسخ دادن به قاضی، در ماشین آنطور مظلومانه برای قربانی کردن بکارت روحش اشک می ریزد، بیننده با تمام وجود شکستنش را حس می کند و خود با او می شکند.



شهاب حسینی بی شک یکی از بی نظیرترین بازیهایش را در این فیلم ارائه میدهد. سکانسهای نفس گیری که به هیچ عنوان نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت و شاید بتوان گفت تکرار ناپذیرند. دیالوگی که حجت (شهاب حسینی) به نادر می گوید: "چرا تا ماهارو می بینین فکر میکنین ما یه مشت حیوونیم که از صبح تا شب زنمونو میزنیم؟" هنوز هم مانند پتک به سرم می کوبد...

چیزی که اصغر فرهادی با "جدایی نادر از سیمین" برایمان به ارمغان آورده این است که تمام کاراکترها اینقدر خوب از آب درآمده اند که تماشاگر در طول دیدن فیلم به هیچ عنوان با آنها احساس غریبه گی نمی کند، هیچ تلاشی لازم نیست برای درک کاراکترها زیرا به قدری آشنایند که بدون تفکر می توان 4 نمونه از هرکدام در دنیای واقعی نشان داد.






در واقع به جرات می توان گفت جادوی اصغر فرهادی در "جدایی نادر از سیمین" نشان دادن دنیای این روزهایمان بر روی پرده سینماست.